یادداشت| ضرورت توانمندسازی زنان در نظام آموزش عالی
گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی بهعنوان یکی از اجزای مهم نظام آموزشی، محل اصلی تربیت نیروی انسانی با تواناییهای علمی و عملی و اعتمادبهنفس کامل دریافتن راهحلهای جدید و مبتکرانه به شمار میروند. گروههای اجتماعی و بهویژه زنان میکوشند با دسترسی بیشتر به آموزش عالی بر میزان قدرت اجتماعی خویش بیفزایند.
زنان با راهیابی به دانشگاهها از موقعیت اجتماعی بهتری برخوردار میشوند. این موقعیت، شعاعی از انتخاب همسر مناسب تا امکان مشارکت اجتماعی و سیاسی برای آنان را شامل میشود.
امروزه زنان ایرانی، آموزش عالی را مطمئنترین راه برای دخالت در تعیین سرنوشت خود یافتهاند؛ چه آنکه سابقهٔ تاریخی نشان از آن دارد که زنان بهرغم آنکه به خاطر کار سیاسی هزینههای زیادی متحمل شدهاند ولی میزان اجازۀ دخالت آنان در حوزه سیاست گسترده نبوده است؛ ازاینرو زنان ایران به کار اجتماعی گرایش بیشتری دارند تا کار سیاسی و لذا فعالیت آنان در عرصه فرهنگسازی نمایانتر است که افزایش شمار داوطلبان زن ورود به دانشگاهها و نیز نسبت بالاتر دختران دانشجو در مقایسه با پسران در سالهای اخیر گواه این مدعا است.
توانمندسازی زنان ازجمله زمینههای مؤثر و کارآمد برای تقویت مشارکت شناخته میشود. در صورت بروز حالت انسداد اجتماعی در نبود مشارکت همگانی، بخشی از جامعه به حاشیه راندهشده و امکان بهرهوری از قابلیتها و توانمندیهای آنان درراستای پیشبرد مقاصد اجتماعی از دست میرود. لذا حوزه آموزش و بهویژه بخش عالی میتواند در کاهش این رخداد آسیبزای اجتماعی مؤثر واقع شود.
آنچه در حوزه آموزش عالی میتواند به تحقق این مهم مدد رساند، بسترسازی مناسب برای حضور زنان در عرصههایی است که ضمن حفظ کرامت انسانی آنان، زمینه تأثیرگذاری در فرآیندهای اجتماعی-سیاسی را فراهم آورد.
بدین منظور، برنامهریزی و تدبیر لازم در چارچوب تحول فرهنگی ناظر به توانمندسازی زنان نخست معطوف به تقویت روحیه خودباوری در زنان و در وهله بعد تقویت جایگاه دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور محل اصلی تربیت نیروی انسانی با توانائیهای علمی و عملی و اعتمادبهنفس کافی دریافتن راهحلهای کارآمد در راستای پیشرفت جامعه، ضرورت دوچندان مییابد.
حضور نیافتن چشمگیر زنان در عرصه تدریس که نقش مؤثری در القای خودباوری و تقویت حس توانمندی در مخاطبان دارد، تکوین نسلی از زنان کارآمد در عرصههای مدیریت اجتماعی را به تأخیر انداخته است. سهم زنان در کادر آموزشی دانشگاهها در ردههای مختلف از سال ۱۳۵۸ تا سال ۱۳۷۲ تغییر چندانی نکرده است و تقریباً ۱۵ و بهتازگی ۱۸ درصد را تشکیل میدهد.
نکتهٔ مهم آن است که زنان از مجموع مربیان دانشگاهها ۴۸ درصد، از کل استادیارها ۱۵ درصد و از کل دانشیارها و اساتید، ۴/۷ درصد را به خود اختصاص دادهاند؛ بنابراین اگرچه شمار اساتید اندک است، ولی تعداد اساتید زن بسیار نادر است.
محدودیت شمار زنان در مقام تدریس، اثبات توانمندیهای این قشر از جامعه را در عرضهٔ تدبیر و توانایی مدیریت فرهنگی، با مانع مواجه ساخته است؛ بهویژه آنکه شغل تدریس ازجمله اشتغالهایی است که ضریب دقت با و صبر و حوصله را میطلبد که این دو بهواقع در زنان در حد عالی یافت میشود.
ضمن آنکه حضور فعال زنان در این عرصه و برخورداری از ظرفیتی بسیار با که توانایی آنان در انجام دو کار تماموقت نمایانگر آن است، چیزی نیست که بتوان راحت از کنارش گذشت یا تصور کرد، هیچ تأثیری در زندگی و سطح وجودی ندارد؛ بهویژه زمانی که حاضر است در این جهان کاملاً مادی یکی از این وظایف (مادری) را بهرایگان انجام دهد.
باید فرصت حضور در عرصه آموزش عالی را مغتنم شمرد تا از رهگذر مهندسی فرهنگی و چینش صحیح برنامهها، زمینهٔ خودباوری برای ظهور کنش کارآمد زنان فراهم آید.
درمجموع نمیتوان اهمیت دانشگاهها و تحول سرنوشتساز آن در وضعیت کشور وزنان ایران را ازنظر دور داشت؛ بهویژه آنکه دستاوردهای دانشگاه در حوزه زنان در سالهای اخیر بسیار امیدوارکننده است.
اما بااینکه زنان بهعنوان نیمی از جامعه با دسترسی به آموزش عالی، گام مؤثری برداشتهاند، اما هنوز در استخدام کارشناسان و پذیرش دانشجو در برخی رشتهها، کمتر این قشر را برای مدیریت انتخاب میکنند.
بدیهی است با افزایش سطح سواد و گسترش آموزش عالی برای زنان، این قشر توانمندیهای خود را ارتقا بخشیده و انتظار دستیابی به پایگاه و موقعیتهای بهتر و بالاتری دارد. در سالهای پیش از انقلاب، این آرزو متعلق به طبقه کوچکی از زنان (نخبگان) بوده اما امروزه با حضور بیشتر زنان در عرصههای اجتماعی-سیاسی و پیوستن شمار قابلتوجهی از دختران جامعه به جمع نخبگان به خواست گستردهای تبدیلشده است.
*مجتبی عطار زاده، دانشیار دانشگاه هنر اصفهان
انتهای پیام/۴۱۶۷/
انتهای پیام/